داستان
يک مهندس به دليل نيافتن شغل يک کلينيک باز مي کند با يک تابلو به اين مضمون: درمان بيماري شما با 50 دلار. در صورت عدم موفقيت 100 دلار برگشت داده مي شود." يک دکتر براي مسخره کردن او و کسب 100 دلار به آنجا مي رود و مي گويد: من حس ذائقهء خود را از دست داده ام. مهندس به دستيار خود مي گويد: از داروي شماره 22 سه قطره. دکتر دارو را مي چشد اما آن را تف مي کند و مي گويد اين دارو نيست که گازوييل است! مهندس مي گويد شما درمان شديد! و 50 دلار مي گيرد. چند روز بعد دکتر براي انتقام بر مي گردد و مي گويد که حافظه اش را از دست داده است. مهندس به دستيار خود مي گويد: از داروي شماره 22 سه قطره. دکتراعتراض مي کند که اين داروي مربوط به ذائقه است و مهندس مي گويد شما درمان شديد و 50 دلار مي گيرد. به عنوان آخرين تلاش دکترچند روز بعد مراجعه مي کند و مي گويد که بينايي خود را از دست داده است. مهندس مي گويد متاسفانه نمي توانم شما را درمان کنم، اين 100 دلاري را بگيريد! اما دکتر اعتراض مي کند که اين يک 50 دلاري است. مهندس مي گويد شما درمان شديد و 50 دلار ديگر مي گيرد .مهندسی پزشکی